|
نویسنده: محسن سعیدی یکشنبه 87 شهریور 3 ساعت 5:18 عصر
|
خوابهای شگفت انگیز (عجیب تر از علم)
تاکنون خوابهای شگفت انگیز بسیاری در سراسر جهان دیده شده است که در خلال آن، خواب بیننده به دوران گذشته یا آینده سفر کرده است. و مردم هر سرزمین، داستانهای گوناگون درباره رویاهای باور نکردنی که به حقیقت پیوسته اند تعریف می کنند. یکی از این ماجراها مربوط به پسری به نان «ادریان کریسچن (Adrian Christian)» است که در جزیره «من (Man)» زندگی می کرد، و توانست آینده را در خواب ببیند. در سال 1833 این پسر، خواب دید که کاپیتان یک کشتی شده است. برادرش «توماس» در کشتی دیگری قرار داشت که آن کشتی دچار طوفان شد و بزیر آب فرو رفت و او موفق شد که برادرش را از مرگ نجات دهد. «ادریان» روز بعد این خواب را برای خانواده خود تعریف کرد و مادرش آن را در پشت صفحه اول کتاب مقدس یاد داشت کرد. «ادریان» ظرف سه سال، پنج بار این خواب عجیب را دید. 47 سال بعد، یعنی در سپتامبر 1880، او دلیل منطقی داشت که به خواب ایام کودکی خود فکر کند. زیرا خواب او به حقیقت پیوسته بود و او کاپیتان کشتی موسوم به «بریتیش ایندیا (British India)» شده بود. یکروز بعدازظهر، هنگامی که به خواب کوتاهی فرو رفت، یکبار دیگر خواب دید که برادرش سوار بر کشتی دیگری دچار حادثه شده است. همان شب نیز همین خواب را دید، با این تفاوت که در عالم خواب، مشاهده کرد که کلمه «فامیلی (Family)» با خط کج و معوجی روی یک تکه کاغذ نوشته شده بود. کاپیتان «کریسچن» دستور داد که کشتی بخاری او به سوی آبهای نا آرام شمال حرکت کند. روز بعد، یعنی در تاریخ 6 سپتامبر 1880 ناگهان از دور، یک کشتی بخاری را دید که دچار سانحه شده و در حال غرق شده است. او موفق شد 269 سرنشین، از جمله برادر خود «توماس» را که ناخدای آن کشتی بود نجات دهد. عجیب تر اینکه نام این کشتی «فامیلی» بود! واقعه مستند دیگری در مورد به حقیقت پیوستن رویا، مربوط به «جیمز وات (James Watt)» مخترع بزرگ ماشین بخار است. در آن زمان، تولید گلوله های سربی برای شکار پرندگان کاری بس دشوار بود، زیرا مجبور بودند ابتدا سرب را به صورت مفتول در آورند، سپس آن را به قطعاتی بریده و این قطعات را زیر ورقه های سنگین آهن بغلتانند و با روش مخصوص، آن را به صورت گلوله های سربی درآورند. این طرز تولید گلوله، نه تنها مطلوب و آسان نبود، بلکه ارزان هم تمام نمی شد و مقرون به صرفه نبود. خواب عجیبی که «جیمز وات» دید، باعث شد که همه روش های معمول در آن زمان برای ساختن گلول? سربی از میان برود و از آن پس، این نوع گلوله ها براساس آنچه که او در خواب الهام گرفته بود ساخته شد. در همان زمان «جیمز وات» خواب عجیبی دید. او در مورد این خواب چنین گفت: - این خواب را ظرف یک هفته، لااقل سه بار متوالی مشاهده کردم. خواب دیدم که شبی از میان بوران سهمگینی عبور می کردم و قطرات باران هنگام برخورد با زمین، تبدیل به ساچمه های سربی کوچکی شدند که هنگام عبور، از زیر پای من به هر سو می جهیدند. هنگامی که «جیمز وات» از خواب بیدار شد با خود اندیشید: - آیا تعبیر این خواب آنست که هرگاه سرب گداخته از هوا فرود آید، به شکل گلوله های سخت و کوچکی در خواهد آمد؟ این نابغه بزرگ که بهیچوجه نمی توانست روی حس کنجکاوی خود سرپوش گذارد، تصمیم گرفت دست به آزمایشی بزند. او مقداری سرب را روی آتش کوچکی که در بالای برج یک کلیسا روشن ساخته بود، ذوب کرد، و کتری مملو از سرب مذاب را به نرده ای وصل کرد و از آنجا به تماشای فرو ریختن تدریجی سرب مذاب به درون خندق پرآبی که در پائین تر قرار داشت پرداخت و هنگامی که در خندق به جستجو پرداخت، مشاهده کرد که قطرات فلز مذاب در داخل آب، به صورت گلوله هائی در آمده اند که برای استفاده در تفنگ، بسیار مناسبند! در نتیجه این تجربه، همه روش هائی که در آن زمان برای ساختن گلوله سربی وجود داشت، از بین رفت، و از آن روز به بعد، گلوله های تسربی به طریقی که در حقیقت «جیمز وات» در خواب الهام گرفته بود ساخته شد. کشیشی بنام «چارلز مورگان (Charles Morgan)» سالها کشیش کلیسای «رزدیل (Rosedale)» واقع در «کانادا» بود. در مراسم مذهبی که عصر یکی از روزها در آن کلیسا برپا می شد، قرار بود فهرستی از سرودهای مذهبی تهیه شود تا آن را برای سرپرست گروه آواز دسته جمعی پست کنند. کشیش «مورگان» پس از آنکه این سرودها را پست کرد، به کتابخانه خود رفت تا پیش از آغاز مراسم آن روز چرتی بزند و اندکی استراحت کند. در عالم خواب، چندین قطعه سرود مذهبی قدیمی را که سالها بود نشنیده بود، شنید. و همراه با آن، صدای طغیان آب به گوشش می رسید. وقتی از خواب بیدار شد، نگرانی عجیبی در خود احساس می کرد و هنگامی که عصر آن روز موعظه خود را انجام داد، بی اختیار از گروه خوانندگان خواست تا سرودی را که در خواب دیده بود بخوانند. بیتی از این سرود مذهبی چنین بود: «خداوندا، دعای ما را مستجاب کن، و آنها را که در دریا دچار سانحه شده اند نجات بده...» روزی که این قطعه اجرا می شد، 14 آوریل 1912 بود و در همان لحظه یکی از بزرگترین فاجعه های دریائی زمان در اقیانوس اطلس شمالی به وقوع پیوست، و آن غرق شدن کشتی بزرگ «تایتانیک (Titanic)» بود! در زمان جنگ دوم جهانی نیز یک دوشیزه 18 ساله لهستانی بنام «هالینا (Halina)» تاریخ دقیق حمله قوای نازی را به خاک لهستان که در عالم خواب دریافت کرده بود اعلام کرد، ولی هیچ کس برای گفته او اهمیت قائل نشد. در حالی که درست در همان روزی که «هالینا» اعلام کرده بود، حمله آلمان نازی به لهستان آغاز شد! در انگلستان یک مرد 45 ساله، دو روز قبل از شروع مسابقه اسب دوانی در خواب دید که اسب سفید رنگی بنام «پرنده سفید» برنده مسابقه خواهد شد و قبل از شروع مسابقه، همه دار و ندار خود را روی آن اسب سفید شرط بندی کرد و برنده شد! خواب هائی که می بینیم، گاهی هراس انگیز، زمانی گیج کننده و در پاره ای مواقع حیرت انگیز است. در یکی از مدارس «بالتیمور» یک پسر کوچک هفت ساله، در انشائی که نوشته بود، خواب و رویا را اینطور توصیف کرد: «رویا تلویزیونی است که هر شب در عالم خواب تماشا می کنیم.» هر چند این پسر کوچک، با زبان ساده و کودکانه خود به توصیف خواب پرداخت، ولی دانشمندان، امروز معتقدند که خواب مانند یک تلویزیون، بیننده را قادر می سازد که زمان و مکان و مسافت را نادیده انگارد، با فرایندی که دانش کنونی بشر از درک آن عاجز است. دانشمندان امروزه سرگرم مطالعه هستند تا بلکه بتوانند از آنچه انسان در خواب می بیند، فیلم یا عکس تهیه کنند. اگر این امر تحقق یابد، شما می توانید روز بعد، آنچه را که شب گذشته در خواب دیده اید، مجدداً مشاهده کنید و آن را به عنوان یک مدرک یا خاطره حفظ کنید!
| |
|
نظرات شما ()
|
|
|
نویسنده: محسن سعیدی یکشنبه 87 شهریور 3 ساعت 5:5 عصر
|
در منطقه ى گنداب همدان که امروز جزء شهر شده ، مردى بود شرور ، عرق خور و دایم
الخمر به نام على گندابى .
او در عین اینکه توجهى به واقعیات دینى نداشت و سر و کارش با اهل فسق و فجور بود ،
ولى برخى از بعضى از مسایل اخلاقى در وجودش درخشش داشت .
روزى در یکى از مناطق خوش آب و هواى شهر با یکى از دوستانش روى تخت قهوه خانه براى
صرف چاى نشسته بود .
هیکل زیبا ، بدن خوش اندام و چهره ى باز و بانشاط او جلب توجه مى کرد .
کلاه مخملى پرقیمتى که به سر داشت بر زیبایى او افزوده بود ، ناگهان کلاه را از سر
برداشت و زیر پاى خود قرار داد و موهاش رو پریشون کرد و خودش رو سیلی زد ، رفیقش به
او نهیب زد : چه مى کنى ؟ جواب داد : اندکى آرام باش و حوصله و صبر به خرج بده ، پس
از چند دقیقه کلاه را از زیر پا درآورد و به سر گذاشت . سپس گفت : اى دوست من ! زن
جوان شوهردارى در حال عبور از کنار این قهوه خانه بود ،که مرا با این کلاه و قیافه
دید شاید به نظرش مى آمد که من از شوهرش زیبایى بیشترى دارم ، در آن حال ممکن بود .
نسبت به شوهرش سردى دل پیش آید : نخواستم با کلاهى که به من جلوه ى بیشترى داده
گرمى بین یک زن و شوهر به سردى بنشیند .
در همدان روضه خوان معروفى بود به نام شیخ حسن ، مردى بود باتقوا ، متدین ، و مورد
توجه . مى گوید : در ایام عاشورا در بعد از ظهرى به محله ى حصار در بیرون همدان
براى روضه خوانى رفته بودم ، کمى دیر شد ، وقتى به جانب شهر بازگشتم دروازه را بسته
بودند ، در زدم ، صداى على گندابى را شنیدم که مست و لا یعقل پشت در بود ، فریاد زد
: کیست ؟ گفتم : شیخ حسن
روضه خوان هستم ، در را باز کرد و فریاد زد : تا الآن کجا بودى ؟ گفتم : به محله ى
حصار براى ذکر مصیبت حضرت سید الشهدا (علیه السلام) رفته بودم ، گفت : سال به 12
ماه همش روضه گفت :آخه امشب شب اول محرم است .ناگهان علی دوید به طرف دروازه و شروع
کرد سرش را به در کوبیدن و خودش ملامت کردن که چرا شب اول محرم مشروب خورده براى من
هم روضه بخوان ، گفتم : روضه مستمع و منبر مى خواهد ، گفت : اینجا همه چیز هست ،
سپس به حال سجده رفت ، گفت : پشت من منبر و خود من هم مستمع ، بر پشت من بنشین
وروضه بخوان و از مصیبت قمر بنى هاشم بخوان !
از ترس چاره اى ندیدم ، بر پشت او نشستم ، روضه خواندم ، همین که گفتم السلام علیک
یا ابا عبدالله او گریه ى بسیار کرد ، من هم به دنبال حال او حال عجیبى پیدا کردم ،
حالى که در تمام عمرم به آن صورت حال نکرده بودم . با تمام شدن روضه ى من ، مستى او
هم تمام شد و انقلاب عجیبى در درون او پدید آمد !
فردا به بعضی گفتم علی گندابی عوض شده گریه کن امام حسینه مردم باور نکردند رفتیم
در خونه شون که از خوش بپرسن .زنش گفت رفته کربلا!!!
پس از مدتى از برکت آن توسل ، به مشاهد مشرفه ى عراق رفت ، امامان بزرگوار را زیارت
نمود ، سپس رحل اقامت به نجف انداخت .
در آن زمان میرزاى شیرازى صاحب فتواى معروف تحریم تنباکو در نجف بود ، على گندابى
جانماز خود را براى نماز پشت سر میرزا قرار مى داد ، مدتها در نماز جماعت آن مرد
بزرگ شرکت مى کرد .
شبى در بین نماز مغرب و عشاء به میرزا خبر دادند فلان عالم بزرگ از دنیا رفته ،
دستور داد او را در دالان وصل به حرم دفن کنند ، بلافاصله قبرى آماده شد ، پس از
سلام نماز عشا به میرزا عرضه داشتند : آن عالم گویا مبتلا به سکته شده بود و به
خواست حق از حال سکته درآمد ،مردم به میرزا گفتند علی خیلی وقته از سجده سربلند
نمیکنه ، تکونش دادند دیدند مرده
{میگفتند میرزا به مردم گفته بود اون تو سجد ه از خدا خواسته بود این قبر مال اون
بشه حالابمیره و خدا همون موقع دعاش را مستجاب کرده بود} میرزا دستور داد على
گندابى را در همان قبر دفن کردند
|
نظرات شما ()
|
|
|
نویسنده: محسن سعیدی یکشنبه 87 شهریور 3 ساعت 5:5 عصر
|
در منطقه ى گنداب همدان که امروز جزء شهر شده ، مردى بود شرور ، عرق خور و دایم
الخمر به نام على گندابى .
او در عین اینکه توجهى به واقعیات دینى نداشت و سر و کارش با اهل فسق و فجور بود ،
ولى برخى از بعضى از مسایل اخلاقى در وجودش درخشش داشت .
روزى در یکى از مناطق خوش آب و هواى شهر با یکى از دوستانش روى تخت قهوه خانه براى
صرف چاى نشسته بود .
هیکل زیبا ، بدن خوش اندام و چهره ى باز و بانشاط او جلب توجه مى کرد .
کلاه مخملى پرقیمتى که به سر داشت بر زیبایى او افزوده بود ، ناگهان کلاه را از سر
برداشت و زیر پاى خود قرار داد و موهاش رو پریشون کرد و خودش رو سیلی زد ، رفیقش به
او نهیب زد : چه مى کنى ؟ جواب داد : اندکى آرام باش و حوصله و صبر به خرج بده ، پس
از چند دقیقه کلاه را از زیر پا درآورد و به سر گذاشت . سپس گفت : اى دوست من ! زن
جوان شوهردارى در حال عبور از کنار این قهوه خانه بود ،که مرا با این کلاه و قیافه
دید شاید به نظرش مى آمد که من از شوهرش زیبایى بیشترى دارم ، در آن حال ممکن بود .
نسبت به شوهرش سردى دل پیش آید : نخواستم با کلاهى که به من جلوه ى بیشترى داده
گرمى بین یک زن و شوهر به سردى بنشیند .
در همدان روضه خوان معروفى بود به نام شیخ حسن ، مردى بود باتقوا ، متدین ، و مورد
توجه . مى گوید : در ایام عاشورا در بعد از ظهرى به محله ى حصار در بیرون همدان
براى روضه خوانى رفته بودم ، کمى دیر شد ، وقتى به جانب شهر بازگشتم دروازه را بسته
بودند ، در زدم ، صداى على گندابى را شنیدم که مست و لا یعقل پشت در بود ، فریاد زد
: کیست ؟ گفتم : شیخ حسن
روضه خوان هستم ، در را باز کرد و فریاد زد : تا الآن کجا بودى ؟ گفتم : به محله ى
حصار براى ذکر مصیبت حضرت سید الشهدا (علیه السلام) رفته بودم ، گفت : سال به 12
ماه همش روضه گفت :آخه امشب شب اول محرم است .ناگهان علی دوید به طرف دروازه و شروع
کرد سرش را به در کوبیدن و خودش ملامت کردن که چرا شب اول محرم مشروب خورده براى من
هم روضه بخوان ، گفتم : روضه مستمع و منبر مى خواهد ، گفت : اینجا همه چیز هست ،
سپس به حال سجده رفت ، گفت : پشت من منبر و خود من هم مستمع ، بر پشت من بنشین
وروضه بخوان و از مصیبت قمر بنى هاشم بخوان !
از ترس چاره اى ندیدم ، بر پشت او نشستم ، روضه خواندم ، همین که گفتم السلام علیک
یا ابا عبدالله او گریه ى بسیار کرد ، من هم به دنبال حال او حال عجیبى پیدا کردم ،
حالى که در تمام عمرم به آن صورت حال نکرده بودم . با تمام شدن روضه ى من ، مستى او
هم تمام شد و انقلاب عجیبى در درون او پدید آمد !
فردا به بعضی گفتم علی گندابی عوض شده گریه کن امام حسینه مردم باور نکردند رفتیم
در خونه شون که از خوش بپرسن .زنش گفت رفته کربلا!!!
پس از مدتى از برکت آن توسل ، به مشاهد مشرفه ى عراق رفت ، امامان بزرگوار را زیارت
نمود ، سپس رحل اقامت به نجف انداخت .
در آن زمان میرزاى شیرازى صاحب فتواى معروف تحریم تنباکو در نجف بود ، على گندابى
جانماز خود را براى نماز پشت سر میرزا قرار مى داد ، مدتها در نماز جماعت آن مرد
بزرگ شرکت مى کرد .
شبى در بین نماز مغرب و عشاء به میرزا خبر دادند فلان عالم بزرگ از دنیا رفته ،
دستور داد او را در دالان وصل به حرم دفن کنند ، بلافاصله قبرى آماده شد ، پس از
سلام نماز عشا به میرزا عرضه داشتند : آن عالم گویا مبتلا به سکته شده بود و به
خواست حق از حال سکته درآمد ،مردم به میرزا گفتند علی خیلی وقته از سجده سربلند
نمیکنه ، تکونش دادند دیدند مرده
{میگفتند میرزا به مردم گفته بود اون تو سجد ه از خدا خواسته بود این قبر مال اون
بشه حالابمیره و خدا همون موقع دعاش را مستجاب کرده بود} میرزا دستور داد على
گندابى را در همان قبر دفن کردند
|
نظرات شما ()
|
|
|
نویسنده: محسن سعیدی یکشنبه 87 شهریور 3 ساعت 5:5 عصر
|
در منطقه ى گنداب همدان که امروز جزء شهر شده ، مردى بود شرور ، عرق خور و دایم
الخمر به نام على گندابى .
او در عین اینکه توجهى به واقعیات دینى نداشت و سر و کارش با اهل فسق و فجور بود ،
ولى برخى از بعضى از مسایل اخلاقى در وجودش درخشش داشت .
روزى در یکى از مناطق خوش آب و هواى شهر با یکى از دوستانش روى تخت قهوه خانه براى
صرف چاى نشسته بود .
هیکل زیبا ، بدن خوش اندام و چهره ى باز و بانشاط او جلب توجه مى کرد .
کلاه مخملى پرقیمتى که به سر داشت بر زیبایى او افزوده بود ، ناگهان کلاه را از سر
برداشت و زیر پاى خود قرار داد و موهاش رو پریشون کرد و خودش رو سیلی زد ، رفیقش به
او نهیب زد : چه مى کنى ؟ جواب داد : اندکى آرام باش و حوصله و صبر به خرج بده ، پس
از چند دقیقه کلاه را از زیر پا درآورد و به سر گذاشت . سپس گفت : اى دوست من ! زن
جوان شوهردارى در حال عبور از کنار این قهوه خانه بود ،که مرا با این کلاه و قیافه
دید شاید به نظرش مى آمد که من از شوهرش زیبایى بیشترى دارم ، در آن حال ممکن بود .
نسبت به شوهرش سردى دل پیش آید : نخواستم با کلاهى که به من جلوه ى بیشترى داده
گرمى بین یک زن و شوهر به سردى بنشیند .
در همدان روضه خوان معروفى بود به نام شیخ حسن ، مردى بود باتقوا ، متدین ، و مورد
توجه . مى گوید : در ایام عاشورا در بعد از ظهرى به محله ى حصار در بیرون همدان
براى روضه خوانى رفته بودم ، کمى دیر شد ، وقتى به جانب شهر بازگشتم دروازه را بسته
بودند ، در زدم ، صداى على گندابى را شنیدم که مست و لا یعقل پشت در بود ، فریاد زد
: کیست ؟ گفتم : شیخ حسن
روضه خوان هستم ، در را باز کرد و فریاد زد : تا الآن کجا بودى ؟ گفتم : به محله ى
حصار براى ذکر مصیبت حضرت سید الشهدا (علیه السلام) رفته بودم ، گفت : سال به 12
ماه همش روضه گفت :آخه امشب شب اول محرم است .ناگهان علی دوید به طرف دروازه و شروع
کرد سرش را به در کوبیدن و خودش ملامت کردن که چرا شب اول محرم مشروب خورده براى من
هم روضه بخوان ، گفتم : روضه مستمع و منبر مى خواهد ، گفت : اینجا همه چیز هست ،
سپس به حال سجده رفت ، گفت : پشت من منبر و خود من هم مستمع ، بر پشت من بنشین
وروضه بخوان و از مصیبت قمر بنى هاشم بخوان !
از ترس چاره اى ندیدم ، بر پشت او نشستم ، روضه خواندم ، همین که گفتم السلام علیک
یا ابا عبدالله او گریه ى بسیار کرد ، من هم به دنبال حال او حال عجیبى پیدا کردم ،
حالى که در تمام عمرم به آن صورت حال نکرده بودم . با تمام شدن روضه ى من ، مستى او
هم تمام شد و انقلاب عجیبى در درون او پدید آمد !
فردا به بعضی گفتم علی گندابی عوض شده گریه کن امام حسینه مردم باور نکردند رفتیم
در خونه شون که از خوش بپرسن .زنش گفت رفته کربلا!!!
پس از مدتى از برکت آن توسل ، به مشاهد مشرفه ى عراق رفت ، امامان بزرگوار را زیارت
نمود ، سپس رحل اقامت به نجف انداخت .
در آن زمان میرزاى شیرازى صاحب فتواى معروف تحریم تنباکو در نجف بود ، على گندابى
جانماز خود را براى نماز پشت سر میرزا قرار مى داد ، مدتها در نماز جماعت آن مرد
بزرگ شرکت مى کرد .
شبى در بین نماز مغرب و عشاء به میرزا خبر دادند فلان عالم بزرگ از دنیا رفته ،
دستور داد او را در دالان وصل به حرم دفن کنند ، بلافاصله قبرى آماده شد ، پس از
سلام نماز عشا به میرزا عرضه داشتند : آن عالم گویا مبتلا به سکته شده بود و به
خواست حق از حال سکته درآمد ،مردم به میرزا گفتند علی خیلی وقته از سجده سربلند
نمیکنه ، تکونش دادند دیدند مرده
{میگفتند میرزا به مردم گفته بود اون تو سجد ه از خدا خواسته بود این قبر مال اون
بشه حالابمیره و خدا همون موقع دعاش را مستجاب کرده بود} میرزا دستور داد على
گندابى را در همان قبر دفن کردند
|
نظرات شما ()
|
|
|
نویسنده: محسن سعیدی سه شنبه 87 مرداد 29 ساعت 5:20 عصر
|
در حدیث مبارکی که ابن عباس از زبان پر نور آورند? اسلام حضرت محمد بن عبدا...(ص) نقل کرده به نشانه هایی در رابطه با قیام جهانی حضرت صاحب الامر(ع) تصریح شده است که به نظر خوانندگان عزیز می رسد: ابن عباس می گوید: در شب معراج مطالبی به رسول اکرم(ص) وحی شد که باید به وجود مقدس حضرت امیرالمؤمنین(ع) خبر داده شود و نیز به ائمه بعد از آن حضرت. بعد فرمودند که خداوند برای آخرین آنها نشانه هایی بیان فرمودند: 1- عیسی بن مریم پشت سر آن بزرگوار نماز می خواند. 2- زمین را پر از عدل و داد می کند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد. 3- بندگانم را به وسیل? او(امام عصر) از هلاکت نجات می دهم. 4- گمراهان را به وسیل? او هدایت می کنم. 5- نابینایان و بیماران را به وسیل? او شفا می دهم. عرض کردم خداوندا! آن کی خواهد شد؟ خطاب رسید: 6- هر گاه علم از میان برداشته شود و جهل و نادانی به جای آن نشیند. قرائت قرآن زیاد اما عمل به آن کم شود. 7- قتل و کشتار زیاد شود. 8- فقها و هدایت کنندگان واقعی کم شوند(اشاره است به وجود علمای ربانی) 9- علمای فاسق(بی عمل) و خیانتکار زیاد شوند(آنان که دین را به فکر خود معنی می کنند.) 10- شعرا زیاد شوند. 11- امت شما قبرستانها را مساجد قرار دهند. 12- قرآنها را زینت کنند. 13- مساجد را مجلل بسازند. 14- جور و فساد زیاد شود. 15- منکرات ظاهر شود. 16- امت شما امر به منکر کنند. 17- پیروان شما نهی از معروف کنند. 18- مردها به مردها اکتفا کنند. 19- زنان به زنان قناعت کنند. 20- زمامداران کافر شوند. 21- دوستان حکمرانان گنهکاران باشند. 22- یاوران آنها ستمگران باشند. 23- صاحبان رأی و نظر از آنان فاسقان باشند. 24- سه خسف(1) در دنیا واقع شود: یکی خسف در مشرق، خسف دیگر در مغرب و خسف سوم در جزیرة العرب. 25- خراب شدن بصره به دست یکی از ذرای تو(سید) که زنگیها دنبالش را بگیرند. 26- قیام مردی از اولاد امام حسین(ع) 27- ظهور دجال و قیامش از سجستان. 28- خروج سفیانی.
|
نظرات شما ()
|
|
|
نویسنده: محسن سعیدی سه شنبه 87 مرداد 29 ساعت 5:8 عصر
|
آن گاه که تنها شدی و در جست و جوی یک تکیه گاه مطمئن هستی بر "او" توکل نما (نمل/(79
آن گاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده و رها نمی شوی به "او "امیدوار باش (زمر/53)
آن گاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد به یاد"او" باش که او همواره به یاد تو ست (بقره/(152
آن گاه که دوست داری به آرزویت برسی به درگاه "او "دعاکن تا اجابت نماید (غافر/(60
آن گاه که روحت تشنه نیایش و راز و نیاز است آهسته "او"را بخوان (اعراف/(55
آن گاه که سرمست زندگانی دنیا و مغرور به آن شدی به یاد قیامت باش (فاطر/(5
آن گاه که دوست داری با "او "هم سخن شوی نماز را به یادش بخوان (طه/14)
آن گاه که شیطان همواره در پی وسوسه توست به "او "پناه ببر (مومنون/97)
آن گاه که لغزش ها روحت را آزرده ساخت در توبه به روی تو باز است (قصص/67)
|
نظرات شما ()
|
|
|
نویسنده: محسن سعیدی سه شنبه 87 مرداد 29 ساعت 5:4 عصر
|
خلبانان آمریکایی برخورد هواپیماهای مسافربری به برج های مرکز تجارت جهانی را اقدامی هماهنگ شده با مقامات بلندپایه امنیتی و سیاسی این کشور اعلام کرده اند. «روژه گارودی»، نویسنده و اندیشمند فرانسوی شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا در پاریس گفت: هنوز ابهامات زیادی درباره حادثه 11سپتامبر و انفجار در برج های نیویورک و وزارت دفاع آمریکا وجود دارد و زمان بحث درباره وقایع یادشده فرارسیده است و افزود، در این راستا آخرین کتابش به نام «تروریسم غرب وآمریکا» که بیش از 500 صفحه مدرک و مطالب منتشرنشده از عملیات تروریستی دولت آمریکا و متحدانش را شامل می شود به زودی منتشر خواهد شد. او اظهار داشت، بسیاری از اخبار مربوط به 11سپتامبر از سوی رسانه های غربی به طور عمد نادیده گرفته شده اند، در حالی که این اخبار می تواند نمایانگر حقایق بسیار باارزشی در این زمینه باشند، و خاطرنشان کرد: تنها چند روز پس از انفجار برج های مرکز تجارت جهانی و ساختمان وزارت دفاع آمریکا در واشنگتن 200 خلبان ارشد خطوط هوایی و همچنین نیروی هوایی این کشور پس از نشستی طولانی درباره حوادث 11سپتامبر بیانیه ای منتشر کردند که از سوی رسانه های غربی نادیده گرفته شد. آنها اعلام کردند، برخورد هواپیماهای مسافربری به برج های مرکز تجارت جهانی حساب شده و بسیار پیچیده تر از آن بوده است که خلبانان مبتدی با چند ماه آموزش از روی دستگاه های زمینی هواپیماهای مسافربری، بتوانند آن را انجام دهند، و چنین اقدامی بدون اطلاع و هماهنگی و حمایت رده های عالی امنیتی و سیاسی کشور غیرممکن است و آنها حداکثر خیانت را به کشورشان کرده اند. در بیانیه خلبانان آمریکایی آمده است، دولت این کشور از دستگاه های فوق العاده پیشرفته و جدیدی برخوردار است که توانایی هدایت هواپیماها از راه دور را دارند و این دستگاه ها می توانند هواپیماها را بدون دخالت خلبان به سمت هدف های مورد نظر خود هدایت کنند. نویسنده فرانسوی خاطرنشان کرد: آمریکا در پی حوادث 11سپتامبر دوران جدیدی از سلطه طلبی را برای جهان در نظر گرفته است که به آن نام مبارزه با تروریسم داده است. وی افزود: واشنگتن با دستاویز قراردادن حوادث 11سپتامبر امروزه درصدد استفاده حداکثر از نیروی نظامی خود برای حضور در مناطق حساس جهان است. به گفته «گارودی»، آمریکا پس از حضور در کنار منابع غنی نفت آسیای مرکزی اکنون تمام توان خود را متوجه منطقه خلیج فارس کرده است و در این میان مقابله با رژیم عراق بهترین بهانه برای ماجراجویی جدید واشنگتن است.
|
نظرات شما ()
|
|
|
نویسنده: محسن سعیدی سه شنبه 87 مرداد 29 ساعت 4:55 عصر
|
صوت، در شرایط عادی (دما، فشار و ... معمولی) در سطح دریا دارای سرعتی معادل 332 متر بر ثانیه یا 1,195 کیلومتر بر ساعت می باشد که این سرعت، با افزایش ارتفاع و کاهش فشار و تراکم هوا، کاهش یافته و در ارتفاعات بالاتر، صوت فواصل را با سرعت کمتری می پیماید.سرعت صوت در مایعات بیشتر از هوا و در جامدات بسیار بیشتر از مایعات و هوا و معادل 6000 کیلومتر بر ساعت است.امواج ضربه ای یا Shock wave در حقیقت همان عامل اصلی ایجاد دیوار صوتی هستند. امواج ضربه ای، تغییری ناگهانی در فشار و دمای یک لایه از هواست که می تواند به لایه های دیگر منتقل شده و به صورت یک موج فضا را بپیماید. تصاویر زیر صحنه شکسته شدن دیوار صوتی را توسط هواپیماهای جنگی نشان می دهد.
|
نظرات شما ()
|
|
|
نویسنده: محسن سعیدی سه شنبه 87 مرداد 29 ساعت 4:43 عصر
|
شهید بهشتی 1) شهادت در راه آرمان الهی «معشوق» ماست. آیا شنیدهای عاشقی را از معشوق بترسانند؟! 2) انقلاب اسلامی ما در تداوم پیروزیش حالا حالاها خون و شهادت میطلبد.
شهید حاج ابراهیم همت شهادت زیباترین ، بالنده ترین و نغزترین کلام در تاریخ بشریت است. شهادت بهترین و روشن ترین معنی حقیقت توحید است و تاریخ تشیع خونین ترین و گویاترین تابلو نمایانگر شکوه و عظمت شهید است.
شهید سید مجتبی علمدار شهادت در یک کلمه به زیارت خدا رفتن و به حق پیوستن است.
شهید عباس کریمی شهادت در اسلام ، مرگی نیست که دشمن بر مجاهد تحمیل کند. بلکه انتخابی است که وی با تمام آگاهی و شعور و شناختنش به آن میرسد.
شهید سید مرتضی آوینی 1) الهی اگر جز سوختگان را به ضیافت عنداللهی نمیخوانی ، ما را بسوز آنچنان که هیچکس را آنگونه نسوخته باشی. 2) شهادت پایان نیست. آغاز است ، تولدی دیگر است در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدس آن راه یابد. تولد ستارهای است که پرتو نورش عرصه زمان را در مینوردد و زمین را به نور ربالارباب اشراق میبخشد. 3) شهادت قلبی است که خون حیات را در شریانهای سپاه حق میدواند و آن را زنده نگه میدارد. 4) شهادت جانمایه انقلاب اسلامی است و قوام و حیات نهضت ما در خون شهید است. 5) شهید منتظر مرگ نمیماند. این اوست که مرگ را برمیگزیند. شهید پیش از آنکه مرگ ناخواسته به سراغ او بیاید ، به اختیار خویش میمیرد و لذت زیستن را نیز هم او می یابد. نه آن کس که دغدغه مرگ حتی آنی به خود او وانمیگذاردش و خود را به ریسمان پوسیده غفلت میآمیزد. 6) شهادت مزد خوبان است.
|
نظرات شما ()
|
|
|
نویسنده: محسن سعیدی پنج شنبه 87 مرداد 24 ساعت 9:50 عصر
|
چهره گل باغ و صحرا را گلستان میکند
دیدن مهدی هزاران درد درمان میکند
مدعی گوید که با یک گل نمی آید بهار
من گلی دارم که عالم را گلستان میکند
|
نظرات شما ()
|
|
|
|
فهرست |
|
|
|
|
67811
:مجموع بازدیدها |
47
:بازدید امروز |
41
:بازدید دیروز |
|
|
|
درباره خودم
محسن سعیدیانشا الله بتوانم مطالب جالبی برای شما قرار دهم
09122576899
|
| | |